در پایان امتحان و در حال تحویل ورقه، دانشجوی عزیز می فرمایند:« این جواب من درسته؟» جناب بنده:« بله، درسته!» دانشجوی عزیز:« نه، آخه این خیلی ساده است. جوابش باید حتماً یه چیز سختتری باشه!» جناب بنده:!!!
بعد دو سال که هوا زود گرم می شد و فصل نرگس و لاله بی گل می گذشت، بسیار شادمان شدیم وقتی دوتا از نرگسهای زرد باغچه گل دادند. دو هفته منتظر نشستیم که باقی هم نزول اجلال بفرمایند... و همچنان منتظریم!
رفیق شفیق دوران لیسانس* همیشه می فرمودند:« هر وقت فکر می کنم به آخر خط رسیدم و اعصابم تا آستانهٔ پاره شدن کِش آمده اند، اتفاقی می افتد که بیشتر کِشم می آورد. همیشه تعجب می کنم چقدر توانایی کِش آمدن و تحمل کردن دارم.» این روزها بسیار یادشان می کنیم!