۶.۷.۹۰

«ماه من»


میان تو و ماه آسمان دو شباهت است،
هر دو دلربایید
و هر دو دور!

۲۶.۶.۹۰

تصور بفرمایید (۳۴)


تصور بفرمایید جناب بنده را در کلینیک پزشکی در حال توضیح به خانم منشی:« بعد از یک هفته که از ضربه خوردن به سرم گذشته چون هنوز سردردهام خوب نشده، می خوام مطمئن بشم که جراحت مغزی ندارم.»
خانم منشی: «چی شد که سرت ضربه دید؟»
جناب بنده: «سرم خورد به لبهٔ کانتر آشپزخونه.»
خانم منشی: «بعد کانتر آشپزخونه چی شد؟!»
......

پی نوشت: این داستان یکی دو ماه پیش رخ داده و جناب نگارنده و کانتر آشپزخانه هر دو در کمال سلامت به سر می برند و جای هیچگونه نگرانی نیست!

۲۳.۶.۹۰

بیست و سه شهریور



به یاد شیرینی و شمع و گل سرخ، تور سفید و حلقه‌ٔ طلا،
بیست و سه شهریورت مبارک، جان من!

۲۰.۶.۹۰

«حالیت نیست»



«.... تو این غربتی که هستم
دارم می میرم، حالیت نیست...»

ترانه‌ٔ‌ «سیاه چشمون» با صدای خانم هایده