۴.۱۱.۹۰

تصور بفرمایید (۳۶)


جناب بنده:« چهار ساعته از خوشی دارم با دُمم گردو می شکنم!»
مادر عزیز:« آفرین عزیزم! ولی لطفاً خیلی محکم نشکن، ممکنه دُمت درد بگیره!»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر