۱۹.۷.۸۴

اول
به راه جنوب, ويرانه ايست
كه ما, همگي; رو به باد
گوش به زنگ ترانه اي از او مانده ايم.
همه, آنچه مي شنويم
زمزمه آخرين قاصدكهاي تابستان است:
"...دير شد...بايد رفت..."

دوم
وقتي تو نيستي,
خاطره ها را مي گردم,
بهانه اي تا صدايت كنم.

وقتي تو نيستي,
آينه دلتنگي مي كند,
دل آرامش خانه هم خاليست.

وقتي تو نيستي...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر