۳۰.۹.۹۰

شبای جوونی



«شبی با خیال تو همخونه شد دل
نبودی ندیدی چه ویرونه شد دل
......................................
غمت سرد و وحشی به ویرونه می زد
دلم با تو خوش بود و پیمونه می زد
.............................................»*

یادت به خیر یلدای دور!


*«شب مرد تنها» با صدای جناب ابی.

۲۹.۹.۹۰

انارین


سرخیش روی دستت چکیده یا میان پیاله ات، قوس گونه ات را سر می خورد یا پنهان مانده میان سینه ات، لحظه ای کنار خودت بنشین. تماشا کن عمق رنگش را، تاب بیاور هق هق اش را. ترشی اش که گذشت، مستیت که پرید، دستمالت که خیس خیس گریه شد، سنگینی سینه ات که رفت و نفس کشیدی؛ از خودت بپرس « تو کی هستی؟».