فرقی نمی کند کجا را خانه خطاب کنی و مردمت چه رنگ و زبانی داشته باشند، گاهی، دیر به دیر شاید؛ سالی ماهی؛ حادثه ای شاید، پر از حس تعلقت می کند، حس عضوی از جمعی بزرگتر بودن... می خواهد دیدن پیرمرد و پیرزنهای سالها ساکن ینگه دنیا و جوانان متولد این سوی آب در انتخابات باشد یا جمع شدن دو سه هزار نفر مردم شهر کوچک محل سکونتت در مرکز شهر برای جشن گرفتن روز استقلال...
این روزها، این وقتها، این حس کوچک بودنت در این جمعها بسیار شیرین است.
پینوشت: این نوشته با چهار پنج روز تاخیر منتشر شده است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر