از محاسن حافظه تصویری داشتن اینکه می توانی مدتها پس از پایان سفرهایت، مثلاً بعد از ظهر یک روز گرم و پر از بی حوصلگی، بنشینی روبروی پنکه، یک لیوان بلند شربت آبلیمو که درونش پر از یخ است و بیرونش از رطوبت حسابی خیس شده را بگذاری دم دستت، بعد آن تصاویر انبار شده در ذهنت را آرام آرام و با وسواس بیرون بکشی و دانه دانه تماشا کنی.
آنوقت می شود تصویر یک ساحل خلوت سنگی را هی پیش چشمانت بچرخانی و از هر زاویه نگاهش کنی... موج شکنی دور... آلاچیقی با سقفی حصیری... آبی شفاف دریا... یک دسته ماهی رنگین که هی چرخ می زنند و یک جفت لاکپشت آبی که هی می روند و می آیند و سر از آب به در می کنند... و نسیم خوش ساحل.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر