ما مملکت جالبی داریم که بسیار اهل مبارزه است. با بد حجابی مبارزه می شود. با آمریکا و اسراییل و استکبار جهانی مبارزه می شود. با ایادی دشمن در داخل مبارزه می شود. با سوسیالیسم و امپریالیسم و اومانیسم و همه ایسمهای دیگر هم. نصف مردم دنیا در فسق و فجورند و باید ارشاد شوند یا مورد مبارزه (!!) قرار بگیرند نصف دیگر هم ملتهای گدا گشنه ای که باید نان نداشته مردممان را به زور به خوردشان بدهیم. داخل هم که با روشنفکرها مبارزه می شود، با معلمین مبارزه می شود، با کارگران، با زنان، با جوانان، با اقلیتهای مذهبی، با دانشجویان، با فرهنگ ( آنچه از فرهنگ مانده!)، با تاریخ، با در و دیوار و ساختمان هم حتی... این وسط داخل نشینان یا غم نان دارند یا دنبال لباس برای پارتی فردا شبند و من و تو خارج نشین هم یا دم از اقتدار از دست رفته تاریخی می زنیم (که راست و دروغش به گردن تاریخ نویسان نادرستمان) یا دست به دندان می گزیم و سر به حسرت تکان. یکی می گفت این ملت تاریخی سالهاست گلیمش را خوب و بد از آب کشیده و جان به در برده.
بی طرف اما نگاه کنیم این گربه تاریخی آنقدر موهایش را در هر مهلکه ای جا گذاشته که دیگر مدتهاست لخت و عور می گردد و برای فرار از تنگناها مارمولکوار کارش به دم رها کردن کشیده. چقدر دیگر از این خاک (یا گوشت و پوست مردمش) جای معامله دارد نمی دانیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر