در آخر آزمایشگاه دو گروه از دانشجویان عزیز بساطشان را جمع کرده اند و در حال خروجند. می پرسم:« نتایجتان خوب بود؟ می شود ببینم؟»
کاشف به عمل می آید که فقط محلولهای «معلوم» را اندازه گرفته اند و به «مجهول» دست هم نزده اند. بعد از اینکه من سه بار توضیح داده ام که هدف از اندازه گیری «معلوم»ها تهیه نموداریست که «مجهول» را با آن مقایسه می کنند و از رویش غلظت «مجهول» را محاسبه می کنند، یکیشان می پرسد:«حتماً باید این کارو بکنیم؟»
بنده (ازعصبانیت دنبال نزدیکترین دیوار می گردم): «بله، حتماً باید اینکار را بکنید! پس چرا من محلول «مجهول» گذاشتم برایتان؟»
دخترک با چشمهای گرد:«نمی دونم!»
کاشف به عمل می آید که فقط محلولهای «معلوم» را اندازه گرفته اند و به «مجهول» دست هم نزده اند. بعد از اینکه من سه بار توضیح داده ام که هدف از اندازه گیری «معلوم»ها تهیه نموداریست که «مجهول» را با آن مقایسه می کنند و از رویش غلظت «مجهول» را محاسبه می کنند، یکیشان می پرسد:«حتماً باید این کارو بکنیم؟»
بنده (ازعصبانیت دنبال نزدیکترین دیوار می گردم): «بله، حتماً باید اینکار را بکنید! پس چرا من محلول «مجهول» گذاشتم برایتان؟»
دخترک با چشمهای گرد:«نمی دونم!»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر