۱۸.۵.۸۹

خورد و خوراک(١)

هیچ توجه کرده اید بعضی بچه ها چطور اجزأ مورد علاقه شان را از غذاشان جدا می کنند. بعضیها این خوشمزه ها را اول می خورند. دیده اید با چه دقّتی مثلاً گوشتهای خورششان راجدا می کنند یا سیب زمینی سرخ کرده ها را گوشه بشقاب جوری جمع می کنند که آب خورش و سس به آنها نخورد و شل و ولشان نکند. باهوشهایشان اما می گذارند این خوشمزه ها را برای آخر غذا، تا این مورد علاقه ها مزه (ئ بدِ) باقی غذا را بشویند و ذائقه را خوش کنند. من شخصاً عادت داشتم گوجه فرنگیهای سالادم را جدا کنم بگذارم برای آخر. آدم بزرگهایی را دیده ام که این عادت بچگی برایشان مانده. دیدن بشقاب آقای متشخصی در یک مهمانی یادم نمی رود که قارچهای خوراک را جدا کرده بود گوشه بشقابش برای آخر غذا.
الغرض این عادت جدا کردن خوشایند ها و گذاشتنشان برای تمیز کردن ذائقه و لذّت نهایی در بزرگسالی این جناب نگارنده خود را جور دیگری نشان می دهد. وقت وبلاگخوانی که می شود بهترینها، شادترینها، پرانرژی و پرخلاقیت ترینها می رود برای حسن ختام خواندینهای روز، حالا می خواهد نوشته فارسی باشد یا انگلیسی یا عکس یا دستور غذا.
اصلاً عبارت «حسن ختام» را برای همین ساخته اند.

پ.ن: در توجیه نگارش این پست همین بس که مهمترین کار این روزهای نگارنده توجه به خورد و خوراکش است. تعجب نفرمایید! از اثرات افسردگی تابستانیست!

هیچ نظری موجود نیست: