۲۳.۱۰.۸۷

«گل پامچال بیرون بیا فصل بهاره...»

گلها برای من بیشتر خاطره اند تا زیبایی... گل مریم اسم و خاطره یک دوست خوب است و خاطرات اولین سال زندگی مشترک و آن خانه کوچک آریاشهر. گل یخ خاطره تمام روزهای زمستانی از مدرسه به خانه آمدن است و میدان سفیدپوش محل. گل نرگس مخصوص مادر عزیز است و تولدش و روز مادر... رز صورتی ویژه آقای پدر است و صبح زود از شیفت شب به خانه آمدنش. به ژاپنی خاطره محوطه روبروی دانشکده است و کافی شاپ و چای داغ بین کلاسها و پرحرفیهای دوستانه. گل انار و یاس سپید و گل محمدی همه محبتهای پدربزرگ و مادربزرگ مادری اند و یک خانه قدیمی بادگیر دار و در و پنجره های آبی روشن و آفتاب کویر... گل لاله عباسی و داوودی و یک ردیف شمشاد بلند یادآور مادربزرگ پدری اند و آبنبات قیچی و پالوده و آجیل و یک حوض پر از ماهی قرمز... بنفشه مخصوص بهار است و آنهمه جعبه های رنگارنگ برای فروش گوشه خیابانها ولی بیشتر از آن نشانه بهار ۷۴ است و یک بنفش پررنگ و مخملین لابلای انگشتان... پامچال اسفند ماه است و خانه تکانیهای عید و سبزه و ماهی گلی... ردیف ردیف رنگهای شاد و جوانه های روشن بید و زیر لب «گل پامچال» زمزمه کردن... پامچال زنده شدن باغچه خانه است، شادی عید، خنده بهار...
بین من و شما، اگر یک غروب نیمه زمستان یک باغچه پر از پامچالهای رنگین ببینید؛ فرو نمی ریزید؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

عکس تو همیشه اینجاست
که نده دوریت عذابم
بشمرم چند تا ستاره
که ببینمت تو خوابم
بیا با من قدم بزن
تو کوچه ی درد ِدلام
بشکنه تنهایی من، با یه تبسم، یه سلام
پاییز میاد از اشک ِ تو
واسه خودش غم میاره
بهار پیش رنگ ِنگات ، قشنگیشو کم میاره
عکس تو همیشه اینجاست
که نده دوریت عذابم
بشمرم چندتا ستاره
که ببینمت تو خوابم
بیا با من قدم بزن
تو کوچه ی درد دلام
بشکنه تنهایی من، با یه تبسم، یه سلام
پاییز میاد از اشک تو
واسه خودش غم میاره
بهار پیش ِرنگِ نگات قشنگیشو کم میاره
...
کی از تو مهربون تره وقتی غریبو بی کسم
با شوق ِ حس ِ عطر تو
تازه میشه هر نفسم
عشق ِ منو پیدا بکن
از نامه های گمشده
شاید بفهمی این دلم
از خود چرا بی خود شده
...
عکس تو همیشه اینجاست
که نده دوریت عذابم
بشمرم چندتا ستاره
که ببینمت تو خوابم