۲۷.۵.۸۹

گربه های ما

ظهر یکی از گرمترین روزهای تابستانی این حوالی، ما نشسته ایم روبروی پنکه، هرکدام به کار خودمان می رسیم. من روبروی این پنجره به خواندن و نوشتن، شنگول روی صندلیِ تویِ گنجه یک چشم باز و یکی بسته و منگول رویِ میزِ جلویِ پنکه کش آمده اند و چرت می زنند که ناگهان هر سه مان با صدایی که شبیه شکستن شیشه یا خرد شدن یک دست ظرف چینی است از جا می پریم.
ضربان قلبمان که کمی آرام گرفت گربه ها با دمها آویزان و چسبیده به زمین تا دم در اتاق می روند به اکتشاف. من که سابقه شنیدن همین صدا و نیم ساعت اکتشافِ بی حاصلِ گوشه و کنار خانه از دیروز به یادم مانده مستقیم می روم سراغ چک کردن پنجره ها.
آها! پشت هره پنجره روبروی پله ها کبوتر چاق و چله ای نشسته و خواهر یا برادرش از چهار متر آنطرفتر، از لبه پشت بام همسایه می پرد و کنارش می نشیند. سومی هنوز مردد است. خبر خوش اینکه جوجه کبوترها بزرگ شده اند و دیگر جیرجیرشان مزاحمت ایجاد نمی کند. خبر بد اینکه حداقل یکیشان پرواز خوب یاد نگرفته و هی می خورد به پنجره ما!
گفتم حداقل از اینجا نشستن پشیمانشان کنم، منگول را گذاشتم لبه دیواره پله ها، گفتم قدری رجز بخواند، کبوترها حساب کار دستشان بیاید. گربه زبان بسته ده دقیقه تمام خط و نشان کشید، کبوترها پشتشان به پنجره بود و نادیده اش گرفته اند!
شنگول را هم بلند کردم گذاشتم آن بالا، همان آش و همان کاسه. نیمساعت بعد که سر زدم دیدم کبوترها همچنان روی هره جا خوش کرده اند و شنگول و منگول هرکدام روی یکی از تاقچه های سر دیوار دراز کشیده اند و چرت می زنند!

۲۱.۵.۸۹

خورد و خوراک(٢)

هیچ توجه کرده اید به بشقاب و غذا کشیدن دیگران؟ اگر در یک مهمانی شلوغ که غذا به صورت سلف سرویس و بوفه سرو می شود قدری در بشقابهای دیگران چشم چرانی کنید نکات جالبی می بینید . بعضی همه چیز را روی هم تلنبار می کنند، چلو و خورش و پلوی با مخلفات و ماست و سالاد و ترشی (در یک مورد حاد مشاهده شده حتی دسر!) رویهم ریخته می شود و مخلوط ... بله خوب ، کاملاً ممکن است که حال شمای تماشاچی به هم بخورد! بعضی چلو و خورششان را مخلوط می کنند، اضافات را هم گوشه و کنار بشقاب به نحوی می چپانند. گروهی هم که نویسنده جزوشان است هر غذا را در گوشه ای از بشقاب ریخته و مرزی می کشند و بیشترین فاصله را می گذارند تا غذای بعدی، مبادا لحظه ای قبل از برخورد با قاشق و چنگال و رسیدن به دهان آب خورش به چلو برسد. خدا نکند که گوشه ماست به خورش بخورد و رنگش عوض شود. ای وای اگر چند دانه پلو قاطی سالادشان شود.
حالا شمای خواننده شاهد، این سه گروه با باقی بخشهای زندگیشان هم مثل بشقابشان رفتار می کنند؟ گروه درهم برهم کننده ئ اول کارها و پروژه هایشان را هم قروقاطی انجام می دهند و به قولی چند-وظیفه ای [یا چند-منظوره، Multi-tasker] هستند؟ گروه دوم همه چیز را به جای خود دارند و خیلی وسواس به خرج نمی دهند؟ گروه سوم دیوانگانِ وسواسیِ کنترل کننده ای هستند که باید همه چیز در زندگیشان منظم و مرتب باشد؟


پ.ن: در توجیه نگارش این قسمت بروید پی نوشت شماره قبل را بخوانید!

۱۸.۵.۸۹

خورد و خوراک(١)

هیچ توجه کرده اید بعضی بچه ها چطور اجزأ مورد علاقه شان را از غذاشان جدا می کنند. بعضیها این خوشمزه ها را اول می خورند. دیده اید با چه دقّتی مثلاً گوشتهای خورششان راجدا می کنند یا سیب زمینی سرخ کرده ها را گوشه بشقاب جوری جمع می کنند که آب خورش و سس به آنها نخورد و شل و ولشان نکند. باهوشهایشان اما می گذارند این خوشمزه ها را برای آخر غذا، تا این مورد علاقه ها مزه (ئ بدِ) باقی غذا را بشویند و ذائقه را خوش کنند. من شخصاً عادت داشتم گوجه فرنگیهای سالادم را جدا کنم بگذارم برای آخر. آدم بزرگهایی را دیده ام که این عادت بچگی برایشان مانده. دیدن بشقاب آقای متشخصی در یک مهمانی یادم نمی رود که قارچهای خوراک را جدا کرده بود گوشه بشقابش برای آخر غذا.
الغرض این عادت جدا کردن خوشایند ها و گذاشتنشان برای تمیز کردن ذائقه و لذّت نهایی در بزرگسالی این جناب نگارنده خود را جور دیگری نشان می دهد. وقت وبلاگخوانی که می شود بهترینها، شادترینها، پرانرژی و پرخلاقیت ترینها می رود برای حسن ختام خواندینهای روز، حالا می خواهد نوشته فارسی باشد یا انگلیسی یا عکس یا دستور غذا.
اصلاً عبارت «حسن ختام» را برای همین ساخته اند.

پ.ن: در توجیه نگارش این پست همین بس که مهمترین کار این روزهای نگارنده توجه به خورد و خوراکش است. تعجب نفرمایید! از اثرات افسردگی تابستانیست!

۱۲.۵.۸۹

تصور بفرمایید (٢٠)

تصور بفرمایید هر بار کامپیوتر جدیدتان را روشن می کنید عین گُلوم (Gollum ) آن جانور داستان «ارباب حلقه ها, Lord of the Rings» بگویید: « Hello, My precious» !

پ. ن. ١: کسی می داند «my precious» به فارسی چه ترجمه شده بود؟

پ.ن.٢: سرانجام به حول و قوه الهی از اثر نق نقهای ما و با تلاشهای بی وقفه نازنین همسر (برای سلامتیشان صلوات) مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی کوبیده شده و ادیتور فارسی بر این کامپیوتر نصب گردید. (صلوات جمیع)!