۲۳.۳.۸۹

با تو ام...

دوست، انسان، تاریخ...

«به همین سادگی»
بیاد آر!
سال زلال یقین و یگانگی را به یاد آر،
سال انسان و آینه را،
سالی که عاشقان سرشار
به جستجوی تفسیر تازه «دوست داشتن»
از غزل غمزه چشمهایت
مدد جستند....


از سید علی صالحی، منظومه ها

۲۲.۳.۸۹

سترون

آه در باغ بی درختی ما
این تبر را به جای گل که نشاند؟
چه تبر، اژدهایی از دوزخ
که به هر سو دوید و ریشه دواند.
بشنو از من که این سترون شوم
تا ابد بی بهار خواهد ماند
هیچ گل از برش نخواهد رست
هیچ بلبل بر او نخواهد خواند.


هوشنگ ابتهاج (سایه)، مجموعه «یادگار خون سرو»

۲۱.۳.۸۹

من و تو

... من و تو یکی شوریم،
از هر شعله ای برتر،
که هیچگاه شکست را بر ما چیرگی نیست
چرا که از عشق
رویینه تنیم.

شاملو،«من و تو»، «آیدا در آینه»