۹.۱۲.۸۹

تصور بفرمایید(۳۲)

تصور بفرمایید سو‌ٔال امتحانی این است:«چرا برای پاکسازی مناطق آلودهٔ شیمیایی ترجیح می دهیم از باکتریها استفاده کنیم؟»
دانشجوی عزیز در جواب نوشته اند:«این نکته بسیار جالبی است که نیاز به مطالعه و تحقیق بیشتر دارد»!!!

۷.۱۲.۸۹

تصور بفرمایید(۳۱)

تصور بفرمایید که در وسط توضیح دادن روش تحلیل داده ها و محاسبهٔ نتایج به دانشجویانتان متوجه شوید که بعضی از دانشجوها در حال فیلم گرفتن از شما و توضیحاتتان هستند. اولین فکری به ذهنتان می رسد:« شوت! اینا دارن این مزخرفاتی رو که من می گم ضبط می کنن!»
دومین فکر:«چیکار کنم؟! خودمو بکشم؟!»
تصور بفرمایید سومین چیزی که به ذهنتان می رسد این است که «خدا مرگم بده! چه خزعبلاتی من گفتم تو این دو ماهه!»
تصور بفرمایید با وجود گذشتن همه این افکار از ذهنتان همچنان مجبورید به توضیحاتتان ادامه بدهید!

۵.۱۲.۸۹

تصور بفرمایید(۳۰)

دانشجوی عزیز می پرسد:«چه برنامه‌ٔ جالبی برای این دو سه روز تعطیلی داری؟»
جناب بنده:«تصحیح ورقه های شما!»

۳.۱۲.۸۹

بعد باران

بعد از سه روز بارندگی، تپه ها سبزند. دریا آبی تیره است. آسمان آبی شفاف است و یک گله ابر سفید پشمالوی کپلی در آسمان می چرخند.

۱۹.۱۱.۸۹

تصور بفرمایید(۲۹)

تصور بفرمایید بعد از تصحیح دویست ورقه امتحانی و گزارش به این نتیجه برسید که بیش از نیمی از دانشجویانتان نوابغ کشف نشده ای هستند و شما به جای تلاش برای آموختن اصول ساده به آنان، بهتر است تمام انرژیتان را بگذارید برای شناساندن این استعدادهای درخشان به مجامع علمی.
جداً حیف است دنیای علم از تعداد بیشماری فرضیه جدید، محاسبات محیرالعقول و نتایج شگفت انگیز محروم بماند!

۱۲.۱۱.۸۹

تصور بفرمایید(۲۸)

تصور بفرمایید دانشجویان عزیز دور جناب بنده جمع شده اند که استفاده از دستگاهی را برایشان توضیح بدهم. در وسط توضیحات من دخترکی رو به دانشجوی کناریش می کند و می گوید:« I hate this lab من از این آزمایشگاه متنفرم!»
جناب بنده:«متشکرم! ولی میشه دفعه‌ٔ دیگه یه جوری بگی که من نشنوم؟!»