۲۶.۶.۹۰

تصور بفرمایید (۳۴)


تصور بفرمایید جناب بنده را در کلینیک پزشکی در حال توضیح به خانم منشی:« بعد از یک هفته که از ضربه خوردن به سرم گذشته چون هنوز سردردهام خوب نشده، می خوام مطمئن بشم که جراحت مغزی ندارم.»
خانم منشی: «چی شد که سرت ضربه دید؟»
جناب بنده: «سرم خورد به لبهٔ کانتر آشپزخونه.»
خانم منشی: «بعد کانتر آشپزخونه چی شد؟!»
......

پی نوشت: این داستان یکی دو ماه پیش رخ داده و جناب نگارنده و کانتر آشپزخانه هر دو در کمال سلامت به سر می برند و جای هیچگونه نگرانی نیست!

۲ نظر:

پگاه گفت...

مگه اونا هم ازین شوخیا می کنن؟ یا جدی داشت احوال کانترو می پرسید؟؟؟!!!

شكيبا گفت...

باور کن کاملاً جدی بود!