۱۶.۴.۸۸

این بخت نامراد

خبرها کمتر شده، سکوت و صبر و انتظار... تکرار همان روزهای چهار سال پیش، ده سال پیش... و ما که دوباره برمی گردیم به همین غربیترین گوشه دنیا نشستن و باز هم نخواندن و سر به زیر شن فرو بردن و شبها باز کابوس جنگ و آوارگی دیدن... بعد هم دلداری دادن به خودمان و دیگران که ما نشسته ایم و ماستمان را می بندیم* و به کسی کاری نداریم. می گذرد کم و بیش، خوب و بد...
«... و ما دوره می کنیم شب را و روز را...»

* حکایت ماست بندی ما اینکه چند ماه قبل یک دستگاه ماست بندی (ماست سازی؟!) خریده ایم و با تلاش و تحقیقات شبانه روزی، در عرصه تولید ماست کاملا خودکفا شده و مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی کوبیده ایم!

هیچ نظری موجود نیست: