۱۳.۶.۸۹

گربه های ما(٢)

...و کبوترها

از اتاق که بیرون می آیم ، منگول خانم که روی تاقچه لبه پله ها لمیده اند، سر بلند می کنند. نگاهی به دو کبوتر پشت پنجره می اندازند. غرولندی می کنند و فرن و فورنی. وقتی می بینند کبوترها واکنشی نشان نمی دهند، رو به بنده می فرمایند: میائوووووووووووو مرمرنوووووووو میاااااااااااااوو!
من: تو گربه ای! من که نمی تونم بگیرمشان!
منگول: میاااااااائو!
من: اصلاً بی خیال!

هیچ نظری موجود نیست: